دوستی دارم که هر هفته میره به خونه پدر و مادر در شمال و اونجا خودش گندم و سبوس و آرد رو میبره برای نونوای روستا تا صدها نون جلوی چشمانش برن تو تنور و بعد نونهای تازه پخت رو بستهبندی و فریز میکنه تا با بازگشت به شهر، سهم فامیل و آشنا و رفیق رو به دستشون برسونه و از شانس خوب یا به دلیلی که نمیدونم، یه بستهش هم میرسه به من. نونهایی که جدای از مزهی متفاوت متحویات پخت و گرمای تنور، لذت دوچندان فاصلهی طی شده تا رسیدن به تو و البته مزهی رفاقت رو هم به همراه داره.
دوست دیگهای هم دارم که تمام کتابها و مقالههای جالب رو خلاصه میکنه و برای دوستانش ایمیل میکنه. یکجورهایی رفاقتش رو با تقسیم اطلاعاتی که وقت پاش گذاشته تموم میکنه و لذت همخونی رو به اطرافیانش میرسونه.
دوست دیگهای دارم که همراه همسرش شبهای پاستا و بازی در هفته دارن و هر هفته چند نفر میشیم که هر کدوم یه آیتم غذای اعلام شده رو میبریم که باهم غذا بپزیم و بُرد-گیم بازی کنیم. تو این روزها کرونا هم دیشب شب بازی و پاستا بود. فقط همه آنلاین بازی کردیم و غذامون با پیک اومد در خونه که تو خونه گرم کنیم و به یاد هم شام بخوریم!
تو دایره رفاقتم هم رفیقی هست که یه نقشهی بزرگ شهر به دیوارشه و کافیه ازش درباره اطلاعات تاریخی و غذا و رستورانی و گردشی شهر بپرسی و حتی جالبتر اینکه گاهی آخر هفتهها تور کافهها و گالریگردی و قهوه و کیک خوری با دوستاش میذاره و همیشه برای پیشنهادات شهری همراهته!
دیگه بمونه که دوستی دارم که هر فصل برای همه دوست و آشناها با کمک مادر لواشک میوههای فصل درست میکنه.
یکی هست که فیلمها رو دانلود میکنه میبینه و امتیاز میده و برای لیست دوستای گروه یازده نفریش با لینک میفرسته که اونا هم ببینن.
یکی هست که ماهی یبار میاد و چند نفری از جلو در خونه جمعمون میکنه و جاده رو با آهنگ و خوراکی و صحبت و خنده طی میکنه تا برسیم و طلوع رو باهم ببینیم.
و یکی هم هست که هرجا میره با خودش سوغاتی کمیخوراکی اون مقصد رو میاره تا تو برگشت دور یه میز بشینن و با خوراکی و تعریف داستانهای سفر، دلتنگی و جای خالی نبودن دوستاش تو سفر رو کنارشون کمیجبران کنه!
-
بازدید : 404
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 3:21